جدول جو
جدول جو

معنی مبادرت نمودن - جستجوی لغت در جدول جو

مبادرت نمودن(کَ دَ)
پیشی جستن. تعجیل کردن. اقدام کردن به کاری: از فرایض احکام جهانداری آن است که به تلافی خللها... مبادرت نموده شود. (کلیله و دمنه). لیکن هر که بدین فضایل متحلی باشد اگر در همه ابواب رضای او جسته آید و در آنچه به فراغ دل او پیوندد مبادرت نموده شود، از طریق کرم و خیر دور نیفتد. (کلیله و دمنه). به تعجیل تمام مسرعان به امیر خراسان دوانید که... به جنگ سلجوقیان مبادرت نماید. (سلجوقنامۀ ظهیری، از فرهنگ فارسی معین). شمس المعالی مبادرت نمود تا گرگان که دارالملک بود از تعرض ایشان نگاه دارد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 66). چون امیر اسماعیل از رحلت سیف الدوله و عزم او به جانب غزنه خبر یافت مبادرت نمود و از بلخ روی به غزنه نهاد... (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 192). و رجوع به مبادرت و مبادرت کردن و مبادره شود
لغت نامه دهخدا
مبادرت نمودن
پیشی جستن، شتابی کردن، یازیدن دست یازیدن دست به کار شدن پیشی جستن، تعجیل کردن، اقدام کردن بکاری: مسعود... بتعجیل تمام مسرعان به امیر خراسان دوانید که... بجنگ سلجوقیان مبادرت نماید
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مباهات نمودن
تصویر مباهات نمودن
ناییدن نازیدن به خود بالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
شکیبیدن شکیبایی کردن: مدت سه شبانروز بر محاربت مصابرت نمودند و بر مضاربت مثابرت کرد. (جهانگشای جوینی)
فرهنگ لغت هوشیار